بنام خداوند زن و مرد
شاهنشاهي بزرگ ساساني نزديك به نيمي از يك هزاره را بر ايران و بسياري از كشورهاي جهان فرمان راند. نزديك به ٣٥ شاه در اين فرمانروايي تاج بر سر نهادند كه نام دو زن نيز در ميان آنها ديده ميشود؛ «آذرميدخت» و «پوراندخت» كه هر دو از دختران خسرو پرويز بودند.
به مناسبت هنگامهي به فرمانروايي رسيدن پوراندخت در ٣١ ارديبهشتماه
●
پوراندخت، شاهدختي كه شهريار ايران بود
سليمان لطفينيا :
پوراندخت بر پايهي آنچه تاريخدانان يوناني نوشتهاند در ٢١ مه سال ٦٣٠ ميلادي(١٣٨١ سال پيش) و پس از كشته شدن سپهبد شهربراز، شاه ايران شد. آغاز شهرياري وي برابر با روزهاي پاياني خلافت ابوبكر و شروع خلافت عمر بود.
در تاريخ از اين پادشاه به نيكي ياد شده است. او را به معناي راستين واژه، ميتوان يك انسان ميهندوست ناميد، آنجا كه ميگويد: «پادشاه چه زن باشد چه مرد بايد سرزمينش را نگه دارد و به داد رفتار كند.»
پوراندخت به خوبي ميدانست كه براي برگرداندن آرامش به شاهنشاهي ايران كه چندي بود با كشته شدن پدرش، خسروپرويز، از آن رخت بر بسته بود، بايد اصلاحات بزرگي را آغاز كرد. براي همين سياستهاي داخلي و خارجي تازهاي را در پيش گرفت تا شايد شهرياري ايران را از فروپاشي رهايي بخشد. از كارهاي وي ميتوان موارد زير را نام برد:
١) امضاي پيمان آشتي با روم شرقي در سالمه(:تاريخ) ٢٥ دسامبر سال ٦٣٠ ميلادي؛ تا با پايان دادن به جنگ با آن شاهنشاهي، زماني براي اصلاحات داخلي بهدست آورد.
٢) براي كم كردن از نيروي سران ايالتها كه اختيارات تازهاي براي خود درست كرده و حتا سكه ضرب كرده بودند و همچنين از ميان بردن اختلافهاي طبقاتي، دستور رعايت عدالت، بخشيدن مالياتهاي برجايمانده و لغو برتريهاي طبقاتي و اختيارات اضافي فرمانداران را صادر كرده و سكهي ملي ضرب كرد.
٣) برگرداندن صليب مقدس حضرت عيسا به اورشليم كه آن را خسرو پرويز به غنيمت گرفته و سالها شوند(:سبب) جنگ ميان ايران و روم شده بود.
٤) به پادافره رساندن دستاندركاران كودتاهاي گوناگون در دربار و نيز آناني كه اردشير سوم را كشته بودند.
٥) دستور نيكرفتاري با كشاورزان و نيز بازسازي همهي پلهاي سراسر شاهنشاهي.
برخي منابع ساخت آتشكدهاي به نام «استينا» و نيز ساختماني در قهستان يزد را به وي نسبت ميدهند كه امروزه هنوز اين مكان، «توران پشت» ناميده ميشود.
منابع بسياري او را ستوده و دربارهي رفتار و كردار نيك وي سخنها گفته و از تيزهوشي و دانايي وي ياد كردهاند. وي براي پيشگيري از يورش تازيان و سركوب آنان پيش از آنكه آسيب بيشتري برسانند سپاهي بزرگ را گرد آورده و به جنگ با تازيان فرستاد اما شوربختانه در همان روزها به شوند(:دليل) بيماري در كاخ مداين درگذشت و كارش ناتمام ماند. زمان شهرياري وي را يك سال و چهار ماه، نوشتهاند.
نظرات شما عزیزان: